-
وحید طلعت
سهشنبه 2 بهمنماه سال 1386 01:44
باز هم یک غروبِ رنگین است پیکر عصر زهرآگین است لحظههایی بدونِِ بودن تو لحظههایی که سرد و سنگین است نیستی تا تسلیام باشی! و چه قدر آفتاب خونین است از بلندای نور شب جاریست سقف خورشید بس که پایین است باز فرهاد عاشقی دیگر خفته در خواب ناز شیرین است باز هم بابکی به بند اسیر در اسارت به دست افشین است خونِ منصورِ دیگری...
-
یغما گلرویی
دوشنبه 1 بهمنماه سال 1386 02:27
شکایت نمی کنم، اما آیا واقعاً نشد که در گذر ِ همین همیشه ی بی شکیب، دمی دلواپس ِ تنهایی ِ دستهای من شوی؟ نه به اندازه تکرار ِ دیدار و همصدایی ِ نفسهامان! به اندازه زنگی... واقعاً نشد؟ واقعاً انعکاس ِ سکوت، تنها حاصل ِ فریاد ِ آن همه ترانه رو به دیوار ِ خانه ی شما بود؟ نگو که نامه های نمناک ِ من به دستت نرسید! نگو که...
-
زیبا شیرازی
شنبه 29 دیماه سال 1386 18:47
سلام دوستان عزیز. برای اولین پست تصمیم گرفتم که متن یکی از آهنگهای خانم زیبا شیرازی رو براتون بنویسم که خیلی دوستش دارم. ایهاالناس خاک غربت خانه نیست مرغ آزادی دگر در لانه نیست من دلم در حسرت یک آشناست خانه اما دست صاحبخانه نیست من که گفتم خاک غربت خانه نیست. اهل ویرانه ی ایرانم من می روم روزی نمی مانم من گرچه...